در این مطلب می خواهیم به سوال ویپاسانا چیست؟ پاسخ دهیم در مورد ویپاسانا که یکی از اجزاء مرتبط با دارما است، صحبت کنیم و از اهمیت بالای آن در زندگی و تاثیرات فوق العاده ای که بر زندگی ما دارد، برای شما توضیح دهیم. اگر دوست دارید با این تکنیک مراقبه بیشتر آشنا شوید، حتما این مطلب را مطالعه کنید.
در پست تکنیک های دارمای حقیق برخی از تکنیک های کاربردی دارما را که برای فرو نشاندن خشم، ناراحتی و از بین بردن افکار منفی بسیار موثر هستند معرفی کردیم. آخرین تکنیکی که در قسمت قبلی گفتیم، مشاهده گر بودن در مقابل رنج و مشکلی است که کشیده اید. گفتیم که فقط کافیست آن را مشاهده کنید، بدون آنکه نسبت به آن هیچ واکنشی نشان دهید.
مطلب مرتبط: دارما چیست؟
این یک روش عالی هندی است. اما متاسفانه به دلیل آن که معنای حقیقی کلمه دارما فراموش شده، این تکنیک هم در این کشور از میان رفته است. و حالا این صورت های نادرست دارمای هندو، دارمای بودایی و دارمای جین بر ما حاکم شده اند. وقتی می گوییم دارمای هندو، در واقع هندو مطرح می شود و دارمای بیچاره در زیر پرده تاریکی پنهان می ماند.
در این حالت دارما بی اعتبار می شود، زیرا هندو مهم تر است. به همین ترتیب وقتی که از دارمای بودایی حرف می زنیم، بودایی اهمیت دارد. وقتی که از دارمای جینی می گوییم، جین مهم است. به نظر می رسد که دارما به خودی خود وجود ندارد، در حالی که دارما، گوهر بسیار ارزشمندی است. دارما قانون طبیعت است. حقیقت ابدی است. و زمانی که ما به این کلمات کمکی، که مثل چوب زیربغل با چوب بست به کلمه دارما چسبیده اند، توجه می کنیم، اصل دارما را از دست می دهیم. جوهر راستین دارما را از دست می دهیم.
وقتی که کسی به دارمای هندو اهمیت می دهد، در واقع ابدا به دارما اهمیتی نمی دهد. برای چنین کسی آداب و رسوم و مراسم و ظاهر اهمیت بیشتری دارند. او آنها را انجام می دهد و احساس می کند که یک انسان پیر و اصل دارماست. به همین ترتیب اگر کسی به دارمای مسیحی، دارمای سیک یا دارمای بودایی اهمیت دهد، فکر می کند که پیرو اصل دارماست.
در حالی که شاید کوچکترین اثری از دارما در خودش نداشته باشد و ذهن او مدام پر از آلودگی و ناپاکی باشد. و این خطا و اشتباه بزرگی است که کسی به خاطر انجام آداب و رسوم و رفتن به معبد و مسجد و کلیسا و خواندن کتاب ها، خودش را یک شخص دارمایی تصور کند. راستی چه بر سر ما آمده؟ این فرقه گرایی ما را به کجا می برد؟ هر لحظه از دارما دورتر می شویم.
واحد سنجش دارما پاک بودن ذهن است
واحد سنجش دارما باید این باشد: «آیا ذهن من در حال پاک شدن است یا نه؟» البته انجام آداب و سنن و مراسم مذهبی هیچ اشکالی ندارد. رفتن به معبد و کلیسا هم اشکالی ندارد، اما شخص باید مدام خودش را امتحان کند و ببیند آیا با انجام این مراسم و آداب و مناسک، ذهن او پاک و خالص می شود یا خیر؟ آیا از خشم و نفرت و بدخواهی و دشمنی و شهوت و خودخواهی آزاد می شود؟ اگر این طور باشد بسیار عالی است.
اما اگر هیچ پیشرفتی نداشته باشد، آن وقت شخص می بیند که در خیالات و تصوراتش غرق شده و خودش را گول می زند. حتی اگر ذهن او برای مدتی کوتاه پاک شود، او دچار توهم شده، زیرا از آلودگی ها و ناپاکی ها بیرون نیامده و از رنجها نجات پیدا نکرده است.
آلودگی ها در عمیق ترین لایه های ناخودآگاه ذهن یعنی انبار ناپاکی های او قرار دارند. و ما این انبار پر از ناپاکی را از یک زندگی به زندگی دیگر منتقل می کنیم و هر بار یا چیزی به آن می افزاییم و یا آن که کمی از آن را پاک می کنیم. ما غالبا به این انبار اضافه می کنیم و به همین دلیل بیش از پیش دچار رنج و بدبختی می شویم.
چگونه می توانیم عمیق ترین لایه های ذهن خود را پاک کنیم؟ با کمک ایده های روشنفکرانه با داشتن ایمان و اعتقاد می شود تا حدودی سطح بیرونی ذهن را پاک کرد، اما برای پاک کردن لایه های عمیق داخلی، باید کار کنیم. باید به شکلی که طبیعت از ما انتظار دارد، عمل کنیم.
پیشنهاد می کنم: پرانایاما و تنظیم سیستم تنفسی – ریه ها
قانون طبیعت می گوید: زمانی که نوعی آلودگی را در ذهن ایجاد می کنیم، ریشه این آلودگی در عمیق ترین لایه های ذهن ما قرار دارد و این لایه های عمیق به طور دائم با حواس جسمانی ما در ارتباط هستند. روز و شب، خواب یا بیدار، این لایه های عمیق که آن را ناخودآگاه می نامند و در واقع هرگز ناخودآگاه نیستند، نسبت به حس های مختلف جسم شما عکس العمل نشان می دهند.
وقتی که حس خوشایندی ظاهر می شود، نسبت به آن عکس العمل خوشایند بروز می دهند و با اشتیاق آن حس را می خواهند: حرص و آز راگا (Raga Raga) و وقتی که حس ناخوشایند باشد، با تنفر و بیزاری / دوسا (dvesha-dvesha) با آن روبه رو می شوند. به این ترتیب، اشتیاق و بیزاری ایجاد می شود. این الگوی رفتاری ذهن ماست. بیست و چهار ساعته، شب و روز، در هر لحظه در اعماق وجود ما حس هایی پدید می آیند و در اعماق ذهن عکس العمل هایی ایجاد می شوند و ذهن در حقیقت برده الگوهای رفتاری خود شده است.
ویپاسانا چیست؟
اگر نتوانیم زنجیر این بردگی را قطع کنیم، چطور می توانیم از درد و رنج نجات یابیم؟ ما با پاک کردن لایه های سطحی ذهن، فقط خودمان را گول می زنیم، در حالی که ریشه عمیق و ژرف آن را فراموش می کنیم. تا زمانی که ریشه های ناپاک وجود داشته باشند، ذهن به پاکی و خلوص نمی رسد. تکنیک ویپاسانا در کشور هند به وجود آمده و در ریگ ودا (Rig Veda) مورد ستایش و تمجید قرار گرفته است. قدیمی ترین ادبیات این کشور با گفته های پرارزش، ویپاسانا را مورد تمجید و تحسین قرار داده است:
Yo visvābhih vipasyati bhuvanah
Sanica pasyati sa na pārsadati dvisah
کسی که ویپاسانا را به شکل کامل و درست تمرین کند (Statica pansyati sa na parsadati dvisah)، از چنگ نفرت و خشم آزاد می شود و ذهن او به پاکی و خلوص میرسد. اما شخص باید خودش آن را تمرین و تجربه کند. اگر شما فقط به خواندن این مطلب در ریگ ودا بپردازید، به شما کمکی نخواهد کرد.
فرض کنید مرتب بگویید: کیک شیرین است. کیک شیرین است. چطور می توانید شیرینی کیک را بدون خوردن آن درک کنید؟ پس تجربه و تمرین دارما، از پذیرش بی قید و شرط آن که بر مبنای باورهای عقلی یا احساسی با سر سپردگی باشد، به مراتب مهم تر است و این تجربه همان ویپاسانا می باشد. در روزگاران قدیم، ویپاسانا در همه جای هند وجود داشت.
یک بار مسافری از برمه آمد و کشور هند را زیر پا گذاشت و متوجه شد که مردم سراسر کشور ویپاسانا تمرین می کنند. او به خانه های مختلفی سر زد و متوجه شد مردم فقیر و ثروتمند از شوهر و زن و فرزندان و حتی خدمتکاران، همگی هنگام صبح و غروب ویپاسانا تمرین می کنند. در همه جا صحبت از ویپاسانا بود و همه مردم از آن بهره مند می شدند.
خواندنی: کتاب اسرار اساطیر هند (خدایان ودایی)
متأسفانه با گذشت زمان، توجه مردم به مراسم و آداب و آیین های مذهبی جلب شد و درک علمی ویپاسانا را فراموش کردند. دارما چیزی نیست جز علم خالص؛ دانش برتر درباره جسم و ذهن یا کنش متقابل جسم و ذهن، رابطه جریان های جسم و جریان های عمیق درونی که در هر لحظه اتفاق می افتند. هر لحظه چیزهایی اتفاق می افتند اما توجه ما به بیرون است و به مسایل خارجی اهمیت می دهیم.
مثلا اگر کسی به من آزاری برساند و من توجهی به مشاهده تغییرات درونی نداشته باشم، عصبانی می شوم و فریاد می زنم. چه اتفاقی می افتد؟ وقتی که کسی به من توهین می کند، در واقع این مشکل و گرفتاری آن شخص است و به من مربوط نمی شود. اگر کسی توهین کند به معنای آن است که در ذهن خود منفی گرایی کرده است. چنین شخصی بیمار است. چنین شخصی غمگین و بدبخت است. وقتی کسی خشمگین می شود و فریاد می زند، من چرا باید در ذهن خود خشم ایجاد کنم؟ من چرا باید فریاد بکشم و دچار ناراحتی و رنج بشوم؟
بدون تجربه این روش، هرگز نمی توانید این حقیقت را درک کنید. این درست مانند لمس آتش است که بعد از آن، دیگر به آتش دست نمیزنید. این قضیه یک یا دو یا چند بار تکرار می شود. بعد از آن یاد می گیرید که دیگر به آتش نزدیک نشوید. بدین گونه می توانید خودتان را قادر به مشاهده اتفاقات درونی کنید.
وقتی که خشم به سراغ تان آمد، فورا متوجه شوید که نوعی آتش به سراغ تان آمده و دارد شما را می سوزاند: «نگاه کن دارم می سوزم. من سوختن را دوست ندارم. دفعه دیگر بیشتر دقت می کنم.» یا این که می گویید: «آه نه. این عصبانیت است. اگر آن را بپذیرم مرا می سوزاند». و اگر بر اثر اشتباه دچار خشم بشوید، آن را مشاهده می کنید. دوباره خشمگین می شوید و دوباره شاهد آن هستید، باز عصبانی می شوید و باز به آن نگاه می کنید. و بعد از چندین تجربه مشابه از دست خشم نجات پیدا می کنید.
اما زمانی که حقیقت موجود درون تان را مشاهده نکنید، آن گاه به دلایل بیرونی که موجب رنج شما شده اند، اهمیت می دهید و سعی می کنید آنها را موجه جلوه بدهید. مثلا مادر شوهری می گوید: « زندگی ما مثل جهنم شده» و اگر از او دلیل بخواهید جواب می دهد: «همه اش تقصیر عروسم است. این چه عروسی است! خیلی مدرن است و بر خلاف آداب و رسوم ما رفتار می کند. تمام نظم و ترتیب زندگی را به هم ریخته و حالا اگر با عروس او صحبت کنید خواهد گفت: «این خانم مسن باید کمی خودش را عوض کند، او متوجه فاصله ای که بین دو نسل وجود دارد، نیست. زمانه عوض شده، چرا او این را نمی فهمد؟ او دارد خودش و بقیه را بیچاره می کند.»
عروس دوست دارد مادر شوهرش تغییر کند، مادر شوهر دوست دارد عروسش تغییر کند! پدر دوست دارد پسرش عوض شود و پسر، تغییر پدرش را می خواهد. این برادر تغییر آن برادر را می خواهد و آن برادر تغییر این یکی را… من عوض نمیشوم. من کارم درست است. احتیاج به تغییر ندارم!! و ما هرگز متوجه نمی شویم که هیچ کدام واقعا بدون عیب و ایراد نیستیم. و نمی فهمیم که خودمان مسبب واقعی درد و رنج مان هستیم.
مشکل اصلی همیشه در درون ماست
مشکل اصلی در درون ماست و ربطی به بیرون ندارد. با تمرین ویپاسانا، این حقایق را در سطوح تجربی درک می کنیم. مشاهده خشم که حالتی انتزاعی دارد، بسیار مشکل است. حتی برای یک مراقبه گر ویپاسانا، رسیدن به مرحله ای که بتواند خشم یا شهوت با ترس یا خودخواهی را که همگی غیر قابل لمس هستند، مشاهده کند، به زمان طولانی نیاز دارد و خیلی مشکل است.
وقتی که خشم به وجود می آید، همراه آن حس خاصی در بدن ایجاد می شود، و تنفس نیز حالت عادی خود را از دست می دهد. شما می توانید آن را مشاهده کنید. حتی در مدت ده روز می توانید این تکنیک را یاد بگیرید. با شرکت در یک دوره ویپاسانا و کار صحیح و مرتب می توانید یاد بگیرید که شاهد نفس خود باشید. اگر پس از این خشمگین شوید، نمی توانید خشم تان را به صورت انتزاعی مشاهده کنید، اما می توانید ناظر تنفس خود باشید.
نگاه کن، نفس دارد وارد می شود، دارد خارج می شود. این یک تمرین تنفسی نیست بلکه شما نفس را همان طور که هست، مشاهده می کنید. اگر سطحی است، سطحی است. اگر عمیق است، عمیق است. اگر از مجرای راست عبور می کند، از سمت راست است. اگر از سمت چپ عبور می کند، از سمت چپ است، شما فقط به سادگی آن را مشاهده می کنید. شاید هم در بدن تان گرما ایجاد شده باشد و یا عرق کنید یا تنش وجود داشته باشد. شما فقط آنها را مشاهده می کنید.
خیلی آسان است، مشاهده این قبیل چیزها بعد از گذراندن یک یا دو دوره ده روزه ویپاسانا ساده خواهد شد. مشاهده خشم به همان صورت خشم، یا نفرت به صورت نفرت، با شهوت به شکل شهوت خیلی مشکل است و به زمان زیادی احتیاج دارد. به همین دلیل مردان خردمند و روشن بین و مقدس و آگاه در کشور هند گفته اند و نصیحت کرده اند که: «خودتان را مشاهده کنید.»
مشاهده شخصی، راهی به سوی شناخت خویشتن و شناخت حقیقت است
مشاهده شخصی، راهی به سوی شناخت خویشتن و شناخت حقیقت است. حتی می توان آن را راه شناخت خداوند دانست، زیرا حقیقت در نهایت همان خداوند است. مگر خداوند چیست؟ قانون، خداوند است. طبیعت، خداوند است. و وقتی که کسی به مشاهده این قانون می پردازد، در حقیقت دارما را مشاهده می کنند. هر چه در درون شما می گذرد، شما تنها به عنوان یک شاهد خاموش و بدون عکس العمل آن را مشاهده می کنید.
وقتی به عنوان شاهد به خود نگاه می کنید، اولین قدم را برای درک دارما بر می دارید. این اولین قدم برای تجربه دارما در زندگی روزمره است. با تمرین دارما، شما از فعالیت های روزمره مانند رفتن به معابد و یا انجام آیین ها و مراسم مختلف شانه خالی نمی کنید. اما در عین حال همراه با انجام آنها به تدریج حقیقتی را که در هر لحظه در ذهن تان وجود دارد، مشاهده می کنید.
«در این لحظه در ذهن من چه می گذرد؟ در هر لحظه در ذهن من چه اتفاقاتی روی می دهد؟» این مساله از هر چیز دیگری که در خارج از بدن روی می دهد، مهم تر است. شما به تدریج متوجه می شوید که واکنش تان نسبت به مسائل خارجی چگونه است. می بینید با هر عکس العمل، سر چشمه درد و رنج را به طرف خود باز می کنید.
اگر یاد بگیرید که به جای نشان دادن عکس العمل، فقط به سادگی شاهد هر چیز باشید، از درد و رنج رها می شوید. البته این ها به زمان احتیاج دارد. شخص فورا به کمال نمی رسد. اما قدم اول را بر می دارد. بگذارید برای درک دارما اولین قدم برداشته شود. دارما از همه باورهای فرقه ای و اعتقادی و آیین ها و مراسم به دور است، حتی به اسامی فرقه ها نیازی ندارد. شما می توانید خود را هندو یا مسلمان بنامید. مهم آن است که بر طبق اصول دارما زندگی کنید، یعنی ذهن شما پاک باقی بماند.
خواندنی: کتاب قدرت فکر
اگر ذهن پاک باشد، آن وقت همه اعمال شما، گفتار و کردارتان به طور طبیعی پاک خواهند بود. ذهن، اصل و اساس کار است. وقتی ذهن ناپاک باشد، از منفی گرایی پر باشد، آن گاه طبیعتا گفته های ما ناپاک و رفتارمان نیز ناشایست خواهد بود و خود و دیگران را آزار خواهیم داد.
همان طور که گفته شد، زمانی که خشم یا نفرت یا بد خواهی را در خود پرورش می دهید، خودتان اولین قربانی آنها هستید و بدبخت می شوید و این رنج و درد که بر اثر منفی گرایی به وجود آمده، فضای اطراف تان را تحت تأثیر قرار می دهد و كل محيط دوروبرتان دچار تنش می شود. و هر کس در آن زمان با شما برخورد کند، دچار تنش و ناراحتی می شود. شما رنج خود را با دیگران تقسیم می کنید، به این ترتیب شما مایه رنج و بدبختی خودتان و دیگران می شوید.
اما از طرف دیگر اگر هنر دارما را یاد بگیرید، یعنی هنر زندگی کردن را بیاموزید، و از ایجاد افکار منفی بپرهیزید، آنگاه در درونتان صلح و هماهنگی را تجربه خواهید کرد. زمانی که ذهن خود را پاک و پر از عشق و محبت نگه می دارید و این خصوصیات خوب را به اطراف انتقال می دهید، شما صلح و تعادل و شادی حقیقی را تجربه کرده و آن را با دیگران قسمت می کنید.
این دارما یا هنر زندگی کردن است. در زمان قدیم در هند، دارما به معنای هنر زندگی کردن بود. به این معنا که چگونه با خودمان در صلح و تعادل و توازن باشیم. و جز صلح و تعادل برای دیگران، چیزی را پرورش ندهیم و برای رسیدن به این هدف، آموزش های صحیح داده می شد. در هر دهکده، مراکز آموزش ویپاسانا وجود داشت و همانطور که مدرسه های یوگا و دانشکده ها و بیمارستان های یوگا در همه جا بود، مراکز ویپاسانا هم در همه جا وجود داشت.
خواندنی: کتاب گیتا (بهَگَوَد گیتا) سرود خدایان
این جزیی از زندگی بود و دانش آموزان این هنر را در دوره مدرسه می آموختند و با تمرین آن، از زندگی های خوب و سالم و هماهنگی برخوردار می شدند. باشد که آن دوران دوباره باز گردد. باشد که مردم معنای دارما را بفهمند. باشد که همگی شما از شر و بدی نجات پیدا کنید. باشد که از فرقه گرایی و کمونیسم که باعث فراموش کردن دارما شده اند، نجات پیدا کنید. باشد که از درد و رنج رها شوید. باشد که زندگی شما یک زندگی واقعی همراه با دارما و همراه با صلح و هماهنگی و شادی باشد و بتوانید سبب صلح و هماهنگی و شادی دیگران شوید.
باشد که همگی شما که برای شنیدن درباره دارما این مطلب را خوانده اید، بتوانید یک فرصت ده روزه در زندگی به دست بیاورید و این تکنیک و ویپاسانا را فرا بگیرید. شما در همین جا و همین زمان از نتایج آن بهره مند خواهید شد. نیازی ندارید که از یک دین و آیین به دین و آیین دیگری در آیید یا از یک فرقه به فرقه دیگری وارد شوید.
بگذارید یک نفر هندو در طول زندگی همیشه خودش را هندو بداند یا یک مسیحی همیشه مسیحی باقی بماند. یک مسلمان، مسلمان و یک سیک، سیک و یک بودایی، بودایی باقی بماند. آنچه که مهم است، آن است که یک مسلمان خوب، یک مسیحی خوب، یک سیک خوب و یک بودایی خوب باشد. باید یک انسان خوب باشد.
دارما به شما یاد می دهد که چگونه به یک انسان خوب تبدیل شوید. یاد می دهد که از یک زندگی خوب و شاد و هماهنگ بهره مند شوید باشد که همگی شما این تکنیک عالی را بیاموزید. از درد و رنج های تان رها شوید و از صلح واقعی، هماهنگی واقعی و شادی واقعی لذت ببرید. شادی حقیقی از آن شما باد. شادی حقیقی از آن شما باد.
سوالات مرتبط:
معنای این کلمه «آنچه که کسی در خود دارد» بوده است؛ آنچه که شخص را شامل می شود. آن، همانا دارما است. این بدان معناست که در هر لحظه، ذهن هر کس چه چیزهایی را در خود نگهداری می کند یا ذهن شخص شامل چه چیزهایی است؛ این چیزها می توانند افکار سالم یا ناسالم باشند. علاوه بر این در نوشته های قدیمی، برای کلمه دارما معنای دیگری هم وجود داشت. این کلمه به معنای طبیعت و خصوصیت آنچه ذهن در برداشت، بود که می توانست پاک یا ناپاک باشد، یعنی خصوصیات محتوای ذهنی هر شخص را دارما می گفتند.
کلمه ویپاسانا به معنای مشاهده واقعیت به شکلی خاص است؛ مشاهده واقعیت به شکل درست و صحیح آن. مشاهده واقعیت به همان شکلی که هست، نه به صورتی که ظاهرا به نظر می رسد. نه به صورتی که با اعتقادات و فلسفه ها آمیخته باشد، نه به صورتی که با تصورات مخلوط شده باشد. بلکه مشاهده واقعیت با بهره گیری و به کارگیری یک روش علمی است.