احتمالا برای شما هم پیش آمده که در ملاقات با افراد، از شما بپرسند که شغلتان چیست؟ یا برای امرار معاش چه می کنید؟ اما آیا این یک امر واجب است؟ آیا نیاز است دیگران را در مورد خودمان، شغلمان و چگونگی امرار معاشمان توجیه کنیم؟ در اینجا می خواهیم به این بحث بپردازیم که آیا توجیه دیگران در هر حوزه ای نیاز هست یا باید به آن بی توجه باشیم؟اغلب مردم احساس می کنند باید با سخت کار و تلاش کردن علت وجودی خود را توجیه کنند و به همین خاطر است که وقتی برای اولین بار یکدیگر را می بینید از هم می پرسید:” برای امرار معاش چه کار میکنی؟وقتی که در هماهنگی ارتعاشی باشید یعنی با منبع درون خود همراه و هماهنگ گردید و خواسته ها و باورهایتان در تعادل با یکدیگر باشند دیگر احتیاجی به توجیه یکدیگر ندارید. بسیاری از مردم تلاش می کنند تا رفتارها و یا ایده های خود را برای دیگران توجیه کنند اما اصلا ایده خوبی نیست که برای رسیدن به هماهنگی، به جای استفاده از سیستم هدایت گر خود از نظرات دیگران به عنوان راهنمایتان استفاده کنید.بسیاری از افراد خیلی سریع شما را مجبور به پیروی از قوانین و نظراتشان می کنند. اما اگر به آنها اجازه دهید که در مرکز تصمیم گیری هایتان قرار گیرند شما بیشتر و بیشتر از هماهنگی با خود واقعی و اهدافی که با آنها متولد شده اید و یا در طول زندگی به آنها رسیده اید دور می شوید. شما هرگز شیرینی آزاد بودن را نمی چشید مگر اینکه دست از خشنود کردن دیگران بردارید و به جای آن به قدرتمندترین هدف زندگی یعنی هماهنگی با خود واقعی تان، هماهنگی با منبع برسید.وقتی که احساس می کنید کسی با شما مخالفت و یا به شما حمله می کند طبیعی است که در مقابل آن از خود دفاع کنید اما اگر به خود یاد بدهید که با وجود درونی تان در هماهنگی باشید احساس دفاع از خود کمرنگ می شود. چرا که احساسات ضعف و شکنندگی شما با ثابت قدم و محکم بودن وجود درونیتان جایگزین می شود.
مهم نیست چه انتخابی می کنید همیشه کسی وجود دارد که با انتخاب های شما موافق نیست. اما هنگامی که تعادل خود را حفظ کنید و در هماهنگی با وجود درونی تان قرار بگیرید افرادی که شما را مشاهده می کنند بیشتر از اینکه به انتقاد از موفقیت هایتان بپردازند راز موفقیتتان را از شما خواهند پرسید و کسانی که به انتقاد شما ادامه می دهند هر چقدر هم که صحبت هایتان قانع کننده باشد با توجيهات شما راضی نمی شوند.وظیفه شما سر و سامان دادن کمبودهای دیگران نیست. وظیفه شما نگه داشتن خود در تعادل می باشد. وقتی که به جامعه و دیگران اجازه دهید که نوع رفتار و خواسته هایی را که باید داشته باشید به شما دیکته کنند، تعادل ارتعاشی خود را از دست خواهید داد. چون احساس آزادی که پایه و اساس وجود شما می باشد به چالش کشیده می شود.وقتی به احساس خود توجه می کنید و افکاری را تمرین می کنید که به شما قدرت می بخشد و در هماهنگی با خود واقعیتان است، موجب پیشرفت و گسترش خود می شوید و در نتیجه برای کسانی که شما را مشاهده می کنند الگو و نمونه فوق العاده خوبی خواهید بود. نمی توانید با فقیر شدن خود به افراد فقیر کمک کنید تا وضع بهتری داشته باشند و مریض شدن شما هیچ کمکی به بهبود افراد مریض نمی کند. شما تنها از جایگاه قدرت، شفافیت و هماهنگی می توانید به آنها کمک کنید.
اگر این مطلب را دوست داشتید، با امتیاز دادن به آن از ما حمایت کنید.
جعفری مقدم
درود وسپاس فراوان به شما مطلب آموزنده وکار آمد نوشته اید