آیا آن را می خواهم یا باید آن را بخواهم؟

احتمالا عنوان مطلب برایتان مبهم باشد اما این موضوع را بدانید که پرسیدن سوال آیا آن را می خوهم یا باید آن را بخواهم یکی از مهم ترین قدم های اولیه جذب خواسته ها است. تا زمانی که شما تفاوت این دو موضوع را به درستی متوجه نشوید، به هیچ کدام از خواسته هایتان نمی رسید. به همین دلیل در این پست می خواهیم به طور مفصل به این سوال و پاسخ آن بپردازیم. پس با ما همراه شوید.برای درک اهمیت این موضوع که چرا باید همه از خود بپرسیم آیا آن را می خواهم یا باید آن را بخواهم، با مثالی شروع می کنیم که احتمالا خیلی از ما در زندگی مان آن را تجربه کرده ایم.وقتی کوچک بودم در مزارعی واقع در ایالت اوکلاهاما زندگی می کردم و برای به دست آوردن پول کارهای زیادی انجام می دادم. همه آنها کارهای سختی بود و از آنها لذت نمی بردم. از چیدن توت تا پرورش و فروختن مرغ، کاشت و برداشت و فروش گوجه فرنگی و شکستن هیزم.در زمان خودش پولی که به دست می آوردم کم نبود اما اصلا از کارهایی که انجام میدادم لذت نمی بردم. هنگامی که برای تحصیل در دبیرستان به نيو اورلاند آمدم هم مشغول به کارهای شدم که اصلا برایم جالب نبود. پشت بام ها را تعمیر می کردم، مکانیک و تعمیرکار آسانسور نیز بودم.یکی از کارهایی که اصلا برایم جذابیت نداشت نجات غریقی بود. من هم مثل بقیه مردم باور نداشتم که لذت بردن از کار و به دست آوردن پول میتوانند با هم همراه شوند. اما همزمان با آن کارهای سخت، کارهایی را انجام میدادم که واقعا دوستشان داشتم و از آنها لذت می بردم.مثلا شب ها با بقیه بچه ها در پارک جمع می شدیم و برایشان گیتار می زدم، در کلیسا و گروه همسرایان نیو اورلاند آواز می خواندم، یک گروه پیشاهنگ را هدایت می کردم، بند بازی و حرکات آکروباتیک انجام می دادم و به طور داوطلب معلم ژیمناستیک و رقص شدم. کارهای جالب زیادی انجام می دادم اما پولی از آنها به دست نمی آوردم.هنگامی که بزرگ شدم هم کاری که به آن علاقه نداشتم زياد ادامه ندادم درعوض برای خودم شروع به کار کردم. و تمام آن کارهایی که به رایگان می کردم هنوز هم انجام میدادم. اما در ازای آن پول می گرفتم. من برای آموزش خوانندگی، موسیقی، رقص و حركات آکروباتیک آموزش ندیده بودم و برای آنها برنامه ریزی نداشتم.بعد از مدتی با اعتصاب کارگران من نیز بیکار شدم و بعد از مدتی مردی با من تماس گرفت و از من خواست تا در سیرک کوبا بندبازی انجام دهم و من علیرغم میل پدرم که میخواست مثل خودش در کار روکشهای سقف و ورقه های فلزی باشم به آن سیرک رفتم. اگرچه در شغل پدرم مهارت زیادی داشتم و درآمد ثابتی هم داشت اما از آن لذت نمی بردم. با یک اعتصاب کارگری، ناخواسته در مسیری قرار گرفتم که زندگی بسیار شاد و ماجراجویی های زیادی را تجربه کردم و درآمد بالایی را به دست آوردم، من شغل بند بازی را در آن سیرک کوبایی شروع کردم و به مدت ۲۰ سال آن را ادامه دادم.

حال از خود بپرسید آیا آن را می خواهم؟

جزئیات این داستان تمام حرف هایی را که ما اینجا در وبسایت سینرژی با ناهید گفته ایم میدهد. تمام آن سالهایی که کارهای سخت و خسته کننده را انجام میداد موجب شد تا نه تنها متوجه چیزهایی که نمی خواهد بشود بلکه خواسته های خود را نیز تشخیص دهد و با وجود اینکه در نوجوانی کارهایی را انجام می داد که از آنها لذت نمی برد در عوض، بخشی از زمان خود را به کارهایی اختصاص می داد که هر لحظه از آن لذت زیادی به او میداد.بنابراین دو بخش از معادله زندگی شاد و رضایت بخش را در اختیار داشت. در بخش اول، کار سخت موجب شد تا خواسته های خود را درخواست کند و در بخش دوم در زمان هایی که از کار خود لذت می برد دائما اجازه ورود خواسته ها را به زندگی خود می داد و کائنات از راهی با کمترین مقاومت مسیر مطمئنی در پیش روی او قرار داد تا به آزادی، رشد و شادی که دنبالش بود برسد.به واسطه نارضایتی شدیدی که در طی آن سالها احساس می کرد او به یکی از معدود افراد کامل عجیب و غریب و متفاوت تبدیل شد که به دنبال لذت و وخوشی خود می گشت و به چیزهایی که می خواست تجربه کند اجازه ورود داد.بیشتر مردم بین چیزهایی که می خواهند انجام دهند و چیزهایی که باید انجام دهند تفاوت زیادی قائل هستند و هر چیزی را که می توان از آن پول بدست آورد در دسته بندی بایدها قرار می دهند. به همین خاطر است که پول به سختی به سمت شما می آید و معمولا به مقدار کافی آن را ندارید.اگر آنقدر عاقل باشید تا افکاری را که احساس خوب به شما میدهد دنبال کنید، متوجه خواهید شد که این مسیر شما را به سمت خواسته هایتان هدایت خواهد کرد. پس به شکل عمدی در مسیر خود به جنبه های مثبت توجه کنید و به هماهنگی ارتعاشی با خود واقعی تان و خواسته های خود برسید. اگر این کار را انجام دهید کائنات باید در جهت رسیدن به خواسته هایتان، وسیله های مناسبی را برای شما فراهم کند.نشان کردن