حس ارزشمند بودن در ذات شما وجود دارد
در پاسخ به این سوالات، شما را به شنیدن این جواب دعوت می کنیم: حس ارزشمند بودن و کمک به دیگران در ذات شما وجود دارد و با آن متولد شده اید. شما با این آگاهی که موجودی ارزشمند هستید به این دنیا آمديد.احساس کمبودی که در بالا توضیح داده شد به خاطر این نیست که شخصیت داستان ما نتوانست هیچ چیز با ارزشی به دیگران بدهد، بلکه به خاطر افکارش بودند که مانع هماهنگی با وجود درونی اش می شدند.مسئله بدین شکل است: هنگامی که با وجود حقیقی خود، وجود درونی تان و یا منبع همسو می شوید، تنها به افرادی که با آنها در ارتباط هستید کمک خواهید کرد و در این هماهنگی به افرادی که خارج از هماهنگی هستند توجهی ندارید.هنگامی که شما راضی و خشنود هستید و حس ارزشمند بودن را در خود دارید، قانون جذب افراد ناراضی را به سمت شما هدایت نمی کند و هنگامی که خودتان ناراضی هستید قانون جذب افراد راضی و خشنود را در مسیرتان قرار نمی دهد.شما نمی توانید این ناهماهنگی و ناهمسویی را به راحتی و تنها با وقت و انرژی بیشتر گذاشتن و انجام عمل بیشتر جبران کنید و نمی توانید ایده های تأثیرگذاری را پیدا کنید که این تفاوت را جبران کند.شما نمی توانید هماهنگی درونی را به دیگران بدهید
ارزشی که شما برای دیگران دارید تنها به یک چیز بستگی دارد و آن هم هماهنگی و همسویی شما با منبع می باشد. هماهنگی شما می تواند الگوی خوبی برای اطرافیانتان باشد. شاید آنها این هماهنگی را ببینند، آن را بخواهند و برای رسیدن به آن تلاش کنند با این حال شما نمی توانید این هماهنگی را به آنها بدهید.این افراد خودشان باید به هماهنگی برسند. سرگرمی که شخص داستان ما برای مخاطبانش ایجاد می کرد بزرگترین هدیه ای بود که به آنها داده است، زیرا حواس آنها را از مشکلاتشان پرت می کرد. عدم توجه مخاطبانش به مشکلات در بیشتر مواقع هماهنگی موقت با منبع را برای آنها به ارمغان می آورد.او نمی توانست با تک تک آنها همراه شود و خود را در مرکز توجه آنها نگه دارد. هر کسی مسئول افکار خود و چیزهایی که به آنها توجه می کند است.همه شما این آگاهی بسیار عمیق را در خود دارید: شما به عنوان خالق شادمان به اینجا آمده اید و همواره به سمت شادی و خشنودی فراخوانده می شوید. اما احتیاج نیست که کار زیادی انجام دهید تا حس ارزشمند بودن و تاثیرگذاری را در خود ایجاد کنید. با این هدف به این محیط فیزیکی آمديد تا خواسته ها و ایده های بی پایان به شما الهام شود و با هماهنگی ای که با انرژی منبع درون خود پیدا می کنید به آنها برسید.به طور مثال شخصیت داستان ما میدانست که با حضور خود در این محیط فیزیکی خواسته هایش متولد می شوند و هنگامی که آن خواسته ها در او جان بگیرند می تواند با تمرکز بر افکار به احساس انتظار برسد که نتیجه آن نیز به ثمر نشستن خواسته اش خواهد بود.در معادله آفرینش، مهم ترین نقش حضور دیگران در اطراف شما ایجاد تنوع و تفاوتی است که از دل آن، خواسته های شما متولد می شوند. هدف شما مقایسه ارزش های خود با دیگران نبوده بلکه هدف رسیدن به ایده های نو با مشاهده آنچه که در اطرافتان اتفاق می افتد بوده است و این دقیقا همان خلق حس ارزشمند بودن در زندگی است.اگر این مطلب را دوست داشتید، با امتیاز دادن به آن از ما حمایت کنید.
[کل: میانگین: ]