تفکر آیین برهمنی
در آیین برهمنی که شریعت هندوئیزم بر آن استوار است هدف غایی را، وجود اتحاد میان آتمان Atman و براهمن Brahman میدانند. آتمان ، هویت و روح جاودان عالم صغیر است و برهمن هویت و جوهره هستی و روح عالم كبير.این جوهره (برهمن) مرتبه ای رفیع تر از مرتبه ی خدایان و والاتر و ورای دامنه ی وجود دارد. بر اساس جهانبینی برهمني هندویی، اتحاد این دو قطب منجر به وصول به وجود جاودانی Sat، معرفت حقیقی Cit و شعف نامتناهی Ananda میگردد.در نظام هندویی، رسیدن بدین مرتبه منحصر طبقه برهمن است و افراد دیگر می بایست با گذر از وادی پر نشیب و فراز مرگها و تولدهای پی در پی و هر بار متولد شدن در مرتبه ای بالاتر (به شرط انجام اعمال پسندیده در زندگی پیشین)، در نهایت در کالبد یک برهمن زاده شوند و پس از طی موفقیت آمیز این دوران، به دروازه های وادی رهایی محض (موکشا یا نیروانا) وارد شوند.تفکر بودیزم
نگرش بودیزم در این باب کاملا متفاوت است. بودا در درجه اول قائل به وجود روح نیست و با همین انکار ساده، تیشه بر بنیان اعتقاد آیین برهمنی در مورد چگونگی نیل به رهایی میزند.البته این تفاوت بنیادی نیست چرا که اعتقاد به تناسخ در بودیزم هم امری پذیرفته شده و از مبانی اعتقادی است و بعضی بر آیین بودایی این ایراد را وارد نموده اند که بدون اعتقاد به روح، چگونه می توان پدیده تناسخ و تولد مجدد در اجسام متعدد را توجیه نمود؟در جواب این ایراد در سنت بودایی و بودیزم استدلالهای گوناگونی، اغلب در قالب داستان های نغز وجود دارد که ذکر یکی از آنها بی لطف نیست:روزی پادشاه از حکیمی پرسید: آیا تولد ثانی ممکن است روی دهد بدون اینکه چیزی از جسم نخستین به کالبد دومین برود؟دانشمند گفت: آری ای پادشاه، تولد ثانوی بدون انتقال چیزی روی می دهد.شاه گفت: این چگونه ممکن است؟ مثالی بیاور تا سخن روشن شود.حکیم گفت: ای پادشاه، هنگامی که کسی شمعی را به وسیله شعله فروزان شمع دیگری روشن می کند، آیا نور و تابش شمع اول به جسم شمع دوم می رود؟شاه گفت: نی.حکیم گفت: این همان تجدید حیات است بدون انتقال روح.شاه مثال دیگری خواست.حکیم گفت: ای پادشاه، آیا به یاد داری که در هنگام کودکی آموزگار به تو ابیات و کلماتی می آموخت و تو آن را حفظ میکردی؟ آیا در آن هنگام آن کلام از جسم معلم به بدن تو می آمد؟شاه گفت: نی.حکیم گفت: این چنین است زایش دوم، مانند همان ایجاد معنی و مفهوم ذهنی است که از زبان معلم به ذهن و حافظه شاگرد راه یافته، ولی انتقال روح و ماده نیست.پادشاه گفت: دانستم، آفرین بر تو ای حکیم.پنج عنصر مهم در بودیزم
بنابر دیدگاه بودیزم هویت و شخصیت افراد بشری از ترکیب و اتحاد پنج عنصر حاصل می شوند. این پنج عناصر عبارتند از:- جسم
- احساس
- علم ناشی از مدرکات و محسوسات
- غریزه و عقل درونی
- عقل کامل
- مخالفت با کتب مقدسه هندویی (وداها)
- مخالفت با نظام فلسفه هندویی و رد آن
- مخالفت با نظام الهی هندویی اعم از تفکرات خداشناسانه، چند خدایی و وحدت وجودی
- عدم قبول روح به عنوان پدیده ای مستقل از ماده
- مخالفت با نظام طبقاتی کاست
- بی ارزش دانستن مناسک و آداب مذهبی آیین برهمنی خصوصاً قربانی
بحران بودیزم در هند و حل آن
همانگونه که توضیح آن گذشت، تعالیم بودیزم نوعی بدعت گذاری عصیانگرانه در دین هندویی است. اما تعالیم عمیق و معنوی و عظمت روحی شخص گوتامابودا چنان بود که در اندک زمانی فوج فوج انسانهای تشنه ی معنویت و اخلاق، و خصوصا آن عده ای که زخم نظام طبقاتی ظالمانه برهمنی را بر روح و قلب خود داشتند به او پیوستند.برای برهمنان، بودا رقیبی قدرتمند و تهدیدی جدی علیه موجودیت روحانی ایشان که قرن ها قدمت داشت به حساب می آمد، ولی تکذیب و طرد او امر آسانی نبود، چرا که سیمای نورانی و وجود مشعشع بودا چنان در آسمان هند درخشیده، چشم ها را محو خود ساخته و دلها را متوجه خویش کرده بود، که با تکذیب او ممکن بود خشم مردم برانگیخته شود و آتش این خشم دامن برهمنان را گرفته و ایشان را به خروج از دین متهم کند.از سویی مهر تأیید نهادن بر بودا نیز ممکن نبود چه تعاليم او نه با اعتقادات دینی هندوان در باب خدا و قیامت و… سازگار بود و نه شیوه ی زیستن و نظام اجتماعی هند را تأیید می کرد. از طرفی بودا چیزی از خدایان محبوب هند چون رام و کریشنا کم نداشت. مردم عامه نیز او را با لقب بهگوان (خدا) یاد می کردند. پس چه میشد کرد؟برهمنان برای حل این معضل چاره ای اندیشیدند. آنها بودا را نهمین آوتار ویشنو قرار دادند و در این باب با عامه مردم همنوا شدند، و بدین ترتیب ترفند خود را آغاز کردند. به گفته ایشان بودا آوتار عصر کالی یوگا (عصر تاریکی و گناه) بود و در این آوتار، خداوند به طرح تعالیم گمراه کننده پرداخته تا از نیل طبقات سفلی به مراتب والا جلوگیری نماید.مطابق این تلقی، در عصر تاریک، نظام و قوام جامعه بشری بر هم خورده بود، قوانین دارما Dharma مخدوش گشته و طبقات سفلی و خانواده های پست با مأنوس شدن با کتب مقدسه میرفتند تا مقامات عالی معنوی را، که در خور برهمنان بود، غصب نمایند.اگر مرتبه معنوی اجتماع بدین ترتیب تحت تسلط شودراها و دیگر اقشار اسفل واقع می شد، برتری خدایان مورد تهدید قرار میگرفت و جهان به دست اهریمنان پست می افتاد. پس گرچه بودا مقام الهی دارد ولی از تعالیم او که کلام ضلال عصر تباهی (کالی گویا) است، می بایست حذر کرد.بدین ترتیب از عظمت بودا به عنوان تجلی خداوند چیزی کاسته نشد و در عین حال تعاليم او به عنوان عوامل انحراف و انحطاط و ضلالت مورد حمله محترمانه قرار گرفت. این ترفند زیرکانه رفته رفته از مقبولیت آن تعالیم در شبه قاره کاست و در طی زمان، ریشه بودیزم را در هند علیرغم احترام به شخص بودا خشکاند، به طوری که امروزه بودیزم در محل تولدش (هند) جایگاهی ندارد و تعداد پیروان این مذهب در شبه قاره بسیار اندک است.اگر این مطلب را دوست داشتید، با امتیاز دادن به آن از ما حمایت کنید.
[کل: میانگین: ]