آشنایی با آواتار بودا
لفظ بودا از ریشه سانسکریت و پالی Buddha اخذ شده و به معنای «آنکه به بیداری رسیده» است و همچنین با لفظ Buddha به معنای «شعور و ادراک» مرتبط و هم ریشه میباشد. کسی که به مرتبه والای آگاهی و معرفت دست یافته باشد لقب بودا برازنده ی وی می گردد. بودائیت مرتبه ای است روحانی و معنوی و مفهوم آن در ادیان هندی معادل مرتبه ی اشراق و تنویر در فرهنگ اسلامی میباشد.بودیزم در ابتدا در دامان فرهنگ، سنت و سرزمین هند ظهور کرد. گوتاما را در آغاز با لقب بودا نمی خواندند بلکه او را بهگوان (Bhagavan) که به معنی پروردگار و نشان احترام بسیار است، و یا شاستری (Sastr به معنای معلم) میگفتند و تنها پس از گذشت زمان بود که نام بودا به عنوان اسم خاص به گوتاما اطلاق گردید.در متون بودایی به بوداهای بیشمار اشاره شده است. از اینجا می توان دریافت که بودائیت مرتبه ای از اشراق بوده و بوداهای متعدد در زمان ها و اماکن متفاوت ظهور کرده اند. هرکس به رهایی مطلق و سکوت و سکون محض (Moksa, Nirvana) برسد و از گردونه ی دوار تولدهای مکرر (Samsara) خارج شود، به مرتبه بودایی رسیده است.البته مقام بودائیت نیز منحصر به یک مرتبه و مقام نمی شود بلکه مراتب مختلفی بر آن مترتب است. بعضی از بوداها تنها به مرتبه ی اشراق و تنویر فردی می رسند. مرتبه برخی دیگر تا حد منور کردن اطرافیان، ارتقاء می یابد و اینها بوداهای متعالی تری هستند که شعاع انواری که از ایشان ساطع می شود، دامنه بیشتری را روشن می سازد.در نهایت این مراتب افرادی قرار دارند که دامنه اشراق و ضمير مشعشعشان چنان وسعت میگیرد که از چهار چوب خود و جامعه فراتر می رود و باعث خلق مزارعی وسیع در وادی آسمانها و عالم ماوراء ماده میگردد. این مزارع، محل جوانه کردن و رشد خرمن هایی از بودا است که در زمین ظهور می کنند.این مرتبه از بودائیت که رفيع ترین مراحل است، در گردونه سمسارا (Samsara) نفوذ میکند و در وادی تولدهای مکرر دخل تصرف می نماید و باعث تولد بوداهای متعدد میگردد. شخصی که به بالاترین مرتبه نیل کند نور وجودش با ذات حقیقت عاليه جهان یکی می شود.صفات تمام و کمال قوانین مقدس و مطلق حیات (Dharma) در وی متجلی می گردد و در واقع خود او به «کالبد دارما» (Dharmakaya) مبدل میشود. این مقام، منشاء همه حقایق وجود است و از اینرو پی بردن به ذات آن غیرممکن.عبارت فوق نشان می دهد که علیرغم عدم اعتقاد به خداوند (آفریدگار) در دین بودایی، باور به حقیقت مطلق، که در بسیاری از ادیان مترادف با خداوند است، در این مسلک موجود است و بیهوده نیست که نام دین بر آن نهاده شده است.زندگی بودا
در خصوص تولد گوتامابودا، بنیانگذار آیین بودایی، اقوال مختلفی وجود دارد که هریک توسط یک گروه و یک ملیت مورد پذیرش قرار گرفته. با احتساب این اقوال میتوان تولد او را بین ۶۲۴ تا ۵۶۶ قبل از میلاد حدس زد.گوتاما در یک خانوده بسیار ثروتمند از طایفه ساکیا Sakya در شهر کاپیلاواستو Kapilavastu واقع در ۱۰۰ میلی شمال بنارس دیده به جهان گشود و در محیطی مجلل پرورش یافت.پدرش که یکی از متمولین طبقه کشاتریا بود بهترین محیط را برای رشد فرزندش فراهم کرد و او تحت نظر معلمین مخصوص، به فراگیری علوم و فنون زمان پرداخت. در سن ۱۶ سالگی پدر بودا برای هرچه مرفه تر کردن زندگی پسرش سه قصر بنا کرد تا او بتواند در هر فصل در یکی از کاخها، که از لحاظ معماری مناسب آن موسم مخصوص بنا شده بود، زندگی کند.او در سن ۱۹ سالگی با یکی از شاهزاده خانم های استان مجاور وصلت کرد و پس از چند سال زندگی خوش و مرفه از وی دارای پسری به نام راهول Rahula گردید.در سن ۲۹ سالگی تحولی در زندگی گوتاما رخ داد که نه تنها سرنوشت او را دگرگونه کرد بلکه به عنوان انقلابی عظیم در تاریخ ادیان جهان ثبت گردید. روزی برای تفریح و تفرج بر ارابه ای نشست و در باغ روح افزای قصر به گردش پرداخت. در راه از دیدن چهار منظره چنان متأثر و متحول شد که مابقی عمر را تحت تأثیر آن مناظر به سیر و سلوک پرداخت.4 منظره در زندگی گوتاما بودا
این مناظر عبارت بودند از پیرمردی شکسته، مریضی درمانده، یک جنازه و زاهدی آرام که گویی از هیچ درد و اندوهی در تشویش و رنج نیست. این مناظر او را در فکر فرو برد. اندیشید که تمام افراد بشر، منجمله خود او روزی به این بلایا دچار خواهند شد.دریافت که دل بستن به دنیا و امیال و آرزوهایش، گره از کار انسان نمی گشاید و تنها از طریق از خود گذشتگی و ثبات قدم و جست و جوی حقیقت حیات است که ممکن است انسان به سکون و لذت متعالی برسد.وقتی به قصر بازگشت حال دیگری داشت، حالی که پدرش از درک آن عاجز بود و او را بسیار نگران حال فرزند میکرد. همسرش نیز این حال افسردگی را که بر گوتاما بودا عارض شده بود به رأی العین میدید و نهایت سعی را در بازگرداندن شور و شعف از دست رفته به شوهر خود به کار میبست.شاه امر کرد تا خنیاگران آمدند، ساز نواختند، رقصیدند، نوشیدند و نوشاندند، به این امید که شعفی در دل افسرده شاهزاده جوان ایجاد شود، ولی رنج او عمیق تر از آن بود که با این تدارکات زدوده شود. او به هیچ چیز نمی اندیشید مگر بیماری، پیری و مرگ. آری، زخم های وارد شده بر روح او جراحاتی ابدی بودند.دیگر جمال و جلال زندگی درباری، قصرهای با شکوه و حتی زن و فرزند در دیدگانش بی ارزش می نمودند. او مصمم شده بود که از این ظواهر عبور نماید و به عین حقیقت دست یابد.مطابق سنت هندو، برای کشف حق، راه ریاضت را پیش گرفت. زن و فرزند و جاه و منزلت و مال و منال را به یک سو نهاد و به جانب جنگل های دوردست، جایی که جوکیان ریاضت کش مقیم بودند، رهسپار گشت. پدر و مادر به مخالفت برخاستند و زاری و بی قراری آغاز کردند ولی گوتاما بودا در عزم خود راسخ بود. لباس زعفرانی رنگ زهاد هندو را به تن کرد، موی تراشید و به سوی سرنوشتی نامعلوم روان شد.مهم ترین مشکل بودا
مهم ترین مشکل بودا مسئله عمیق و گسترده رنج و عذاب دنیا بود. به هر سو که می نگریست در عمق پدیده ها و روابط انسان با جهان اطرافش مشقت و الم را می یافت. او که یک هندو بود، و در دامن فرهنگ فلسفی اوپانیشادی رشد کرده بود، در جست و جوی راه حل به روش اندیشه فلسفی هندویی متوسل شد، ولی نتوانست خود را از منجلابی که در آن گرفتار بود رها سازد.پس به روش ریاضت جسمانی روی آورد. شش سال به خوردن اندکی غذا، که در نهایت به یکدانه برنج و یا یک کنجد رسیده بود، بسنده کرد. از خلق گریزان شد به طوری که هرگاه گاوچرانی را میدید یا کسی را مشاهده می کرد که هیمه فراهم می آورد، از جنگلی به جنگلی و از دره ای به دره ای و از کوهی به کوهی میگریخت، چرا که مراقبه و تأمل در انزوا متکامل تر می گردد.زبان در کام کشیده بود و به نیروی اراده افکار را هدایت می کرد و امیال را از دل می راند. مدتی به همین منوال گذشت. او بر نفس خویش مسلط شده بود ولی آن نوری که او انتظارش را می کشید هنوز قلبش را منور نکرده بود.روزی در ساحل رودی به مراقبه نشسته بود. قایقرانی سوار بر بلم خویش، نرم و آرام، بر آبهای رود می راند و با خود آوازی زمزمه می کرد که مضمونش چنین بود: «اگر رودخانه را محدود کنی طغیان می کند. و اگر رهایش کنی هرز میرود.» این الفاظ ساده و پرمعنی در او مؤثر افتاد.دانست که ریاضت و نفس کشی اغراق آمیز هم خود حجابی است که حقیقت را از نظرش پنهان می دارد و راه فلاح یافتنی نیست مگر از «راه میانه». پس راه و رسم مرتاضی به کناری نهاد و خوراک را به حد متعارف بازگرداند تا جسم نزارش که در اثر ریاضت مدام رنجور و شکسته شده بود قوای از دست رفته را باز یابد.دوستان ریاضت کش و جوکیان همراه، از وی آزرده دل گشتند و او را که گام از آیین و سنت ریاضت خارج نهاده بود مرتد دانستند.گوتاما به جست و جوی خود در حال مراقبه و با روش زیستی متعال ادامه داد. شبی در زیر سایه درخت گامبو (gambo) که آن را درخت انجیر نیز ذکر کرده اند، نشسته و به مراقبه مشغول بود؛ در حالت خلسه، هنگامی که از تسلط حواس پنجگانه رهایی یافته بود، نور قلبش بر کلبه ی تاریک وجودش تابید و به اولین مرتبه اشراق و تنویر مشرف گردید.شعفی در وجود خویش حس کرد، گویی به علت اصلی رنج و غم جهان دست یافته بود. آری این همه نتیجه راه میانه بود. حالا او می دانست که جسم و دنیا نه ارزش آن را دارد که با تلاش در سیراب کردن عطش سیری ناپذیر آن انسان از حقیقت باز بماند و نه اینکه خویش آزاری و شکنجه ی جسم راه به حقیقت میبرد، و آن یکی چه زشت است و ناپسند و این یکی سرشار از درد و رنج.پس راه «راه میانه» است و سعادت و فلاح در همین راز پنهان گردیده. گوتاما بودا در پای درخت انجیر شبانه روز با پای چلیپا نشست و در خود غوطه ور شد. او منور شده بود. جواب وجود تابناک خویش حقیقت عالم را دریافته بود. وی از تسلسل وار «سمسارا» که همه رنج و درد بود خارج شد و دریچه جهان جاوید بر او گشوده گشت و به نیروانا پیوست.تعالیم بودا
بودا پس از نیل به اشراق، به تبلیغ یافته های خود پرداخت. تعاليم بودا عمدتا اخلاقی بود. او بر خلاف تأکید بر اجرای مناسک و مراسم مذهبی که در آیین ودایی پایه و اساس دین تلقی می شود، به تزکیه نفس توصیه نمود و اعلام کرد که هرکس از هر خانواده و طبقه ای می تواند با طی این مسیر و متخلق شدن به اخلاق حسنه به رستگاری برسد.تعاليم بودا بر سه وجه، «فهم»، «اخلاق» و «توجه» استوار است و دو قاعده ی اصلی را برای نیل به نیروانا و رهایی از فشارهای کارما Karman و آلام سمسارا Samsara تجویز می کند.قاعده اول: ترک عیش و نوش و دوری از شهوات
اولین و اصلی ترین قاعده ترک عیش و نوش و دوری از شهوات است، چرا که به اعتقاد بودا آنچه انسان را به خود بسته کند در نهایت موجب رنج او خواهد شد. به عبارت دیگر، تعب و محنت نتیجه ضروری و قطعی شهوت پرستی و لذت دوستی است. این لذات و شهوات شامل هرگونه گرایش جنسی و مالدوستی میباشد. علاقه به زن و فرزند و اقوام و خویشان نیز موجب بدبختی است چرا که این دلبستگی ها ابدی نیست و از سوی بیماری و مرگ مورد تهدید قرار می گیرد. پس با نابودی این دلبستگان، غبار غم و اندوه و رنج و محنت روح را مالامال آلام می کند.پس باید دل به هیچ چیز و هچکس نبست. کسانی که دل از لوث حب و بغض پاک کرده اند، به هیچ دل نمیبندند و از این سبب از نعمت آزادی و نجات برخوردارند. در باب تعاليم بودا در مورد عدم وابستگی به دنیا داستانها نقل کرده اند که ذیلا یکی از آنها را می آوریم.داستانی در باب عدم وابستگی به دنیا
گویند روزی پیرزنی نالان و اشک ریزان نزد بودا آمد که از مرگ فرزند زاده عزیز خود مصیبت زده و سوگوار بود. بودا لختی بر او نگریسته در اندیشه فرو شد. پس، سر برداشت و از او با کمال متانت سئوال کرد: آیا در این شهر چندین آدمی زندگی میکنند؟چون آن عجوز جواب داد، گفت: ای مادر، آیا میل داری که تمام این شهر فرزندان و فرزند زادگان تو باشند؟ زن همچنان که اشک میریخت گفت: آری، البته. پس بودا به او گفت: «اگر آن همه اولاد و اعقاب داشتی، ناگزیر می بایستی هر روز در ماتم و سوگ آن همه اشک ریزی زیرا از مردم شهر هر روز چندین نفر طعمه مرگ می شوند.»پیرزن لحظه ای به اندیشه فرو شد. پس بودا چنین ادامه داد: «آنکس که صد تن محبوب و عزیز داشته باشد در جدایی ایشان صد برابر غم و اندوه دارد، ولی آن کس را که دلبسته نود تن محبوبان و عزیزان است، نود برابر از مرگ آنها اندوهناک میشود؛ و اگر کسی را یک دلبند باشد یک رنج می برد و بالاخره آنکس که دل به کلی از محبت کسان پاک کرده باشد از رنج و الم یکسره فارغ خواهد بود.»دامنه این تعاليم عدم وابستگی به حدی است که پیروان راستین بودا بر آنند که مومن پاکنهاد آن است که حتی از حب و علاقه به معلم و پیشوای خود یعنی بودا نیز اجتناب ورزد و هر چیز را که به نحوی موجب هیجان مستقیم یا غیرمستقیم شود از دل برون کند، آن را مغلوب اراده ی خویش سازد تا خللی در توازن روحی و آسایش نفسانی او وارد نگردد.طبیعتا انواع دستوراتی که در آیین بودایی در باب اجتناب از عذاب و رنج آمده به نوعی احکام شرعی مربوط به محرمات بدل گشته است. از آنجا که تعداد افعال و اعمال حرام که به محنت و تعب ختم می شود بیشمار است، شارحین دین بودا این محرمات را در ۱۰ مقوله کلی ذکر کرده و آنها را زنجیرهای دهگانه نامیده اند. این زنجیرها انسان را از نیل به رهایی باز می دارند و انسان کامل باید به نیروی اراده، خود را از بند آنها رها سازد.محرمات ده گانه در آیین بودایی
- علاقه به نفس
- شک
- اعتقاد به آداب و تشریفات در اعمال مذهبی
- شهوت
- غضب
- آرزوی تولد ثانوی در تناسخ در صورتهای مطلوب
- آرزوی تولد مجدد و تناسخ در عالم مجردات
- کبر و غرور
- خودبینی و خودپسندی و عجب
- جهل و نادانی
- قتل یا مشارکت در آن
- دروغ یا تأیید سخن دروغ دیگران
- نوشیدن مسکرات و یا صحه گذاشتن بر نوشیدن دیگران
- دزدی و یا عامل گشتن بر دزدی دیگران
- زنا و با تأیید انجام آن توسط دیگران
ممنوعات و محارم برای راهبان و روحانیون بودایی
مواردی نیز مختص راهبان و روحانیون است که می بایست از آن اجتناب کنند به شرح زیر:- خوراک در مواقع ممنوعه
- رقص
- نظاره مناظر
- استفاده از تاج گل
- استفاده از عطر
- استفاده از مرهم
- استفاده از زیورآلات
- به کارگیری تزئینات
- استفاده از تختخوابهای مرتفع و وسیع
- قبول طلا و نقره
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
توجیه بیشتر این مقوله در قاعده ی دوم اخلاقی بودایی آمده است.قاعده دوم اخلاقی بودا
قاعده و دستور دوم بودا در وادی تعالیم اخلاقی این است که نیل به رهایی، منحصر به طریق نفی وجود و منقطع گشتن کامل از آن نیست بلکه طی این راه از طریق بعضی امیال و آرزوهای صحیح که مولد سرور و خوشی پایدار است نیز میسر می باشد. این نوع آرزوها، به گفته بودا، نه تنها موجب بدبختی و رنج نیست بلکه باعث تقليل آلام و کاهش مرارت ها نیز هست و میتوان از طرق آن مسیر، آرامش و آسایش محض را طی نمود.انسان پدیده ای است که در این جهان سراسر آلام زاده شد و خواه ناخواه می بایست چند صباحی را در این وادی طی کند. او به جسم و فکر مسلح است و هریک از این ابعاد اقتضای خاص خود را دارند و انسان را یارای گریز از آنها نیست. پس راه چاره این است که با هدایت مسیر زندگی به راه صحیح که منتهی به فلاح می شود، حتی الامکان از یاد رنجها و دردها بکاهد و طی طریق را تسریع نماید و خود را به سر منزل مقصود، که وادی بی رنج و ملال نیروانا است، برساند.در قاعده اول تأكيد بر محرمات بود و آنچه که انسان در زندگی باید از آن اجتناب بورزد و در قاعده اخير (قاعده دوم) به روش آنگونه که باید باشد، اشاره شده: این قاعده که از آن به عنوان راه هشت وجهی یاد شده و شیوه گام به گام و سلوک در آن مرتب گردیده عبارتند از:- دیدگاه صحیح
- پندار صحیح
- گفتار صحیح
- کردار صحیح
- معاش صحیح
- کوشش صحیح
- توجه صحیح
- مراقبات صحیح
دیدگاه صحیح در قاعده دوم اخلاقی بودا
اولین گام در طی هر مسیر باور به صحت آن است. ایمان راسخ به حقایق چهارگانه (که ذکر آن گذشت) موجب ظهور عزمی جزم در طی راه حقیقت در طول زندگی است و سرانجام به داشتن نگرشی صحیح به جهان و هستی ختم می شود.ابتدایی ترین مرحله این گام درک قانون کارما Karman و قبول اصل علت و معلول در سه وادی گذشته، حال و آینده است. این مرحله، در نهایت انسان را از تفکرات خرافی بر حذر میدارد و جهان را آنگونه که هست به او می نمایاند. این ابتدایی ترین گام، مبنای طی گام های بعدی است.پندار صحیح در قاعده دوم اخلاقی بودا
گام دوم نیت و تفکر صحیح یا پندار نیک است. این مرتبه یعنی سلامت فکر که در آن ذهن انسان متوجه افکار خیر و دور از شهوات جسمانی میگردد. او با تفکر صحیح در می یابد که چگونه به همنوعان خود عشق بورزد، شفقت به حیوانات داشته باشد و از آزار اطرافیان بپرهیزد.گفتار صحیح در قاعده دوم اخلاقی بودا
قدم سوم گفتار صحیح است. یعنی زبان انسان تحت تسلط اراده ی سالم او از آفات بپرهیزد و وجود صاحب زبان را از آلودگی به دروغ و تهمت و ناسزا مبرا دارد و با سخن حق و کلام نیک خیر خواه خود و دیگران باشد.کردار صحیح در قاعده دوم اخلاقی بودا
گام چهارم نیز همانند گام سوم نتیجه منطقی گام های اول و دوم است، چه انسان با دیدگاه صحیح و پندار نیک، سخن نیک می گوید و کردار نیک، که چیزی نیست مگر محبت و شفقت به اطرافیان، کمک و دستگیری از ناتوانان، از او به ظهور می رسد.کسی که به این مرتبه برسد، دست به دزدی نمی آید. گام به سوی حرام بر نمی دارد و جسم به ناپاکی عملیات جنسی نامشروع نمیسپارد. او سخاوتمند است، مهربان است و قوانین دارما را ترویج میکند.معاش صحيح در قاعده دوم اخلاقی بودا
گام بعدی در این سیر، معاش صحیح است. هر فرد انسانی میبایست حوائج خود را از قبیل خوراک و پوشاک و مسکن از طریق اشتغال به حرفه ای آبرومندانه بر آورد. سالک می بایست در انتخاب حرفه ی خویش دقت نظر داشته باشد و از اشتغال به مشاغلی که به نحوی از انحاء موجب ضرر خود و اطرافیان می گردد، از قبیل خرید و فروش اسلحه، استعمال و فروش مسکرات، شکار و ماهیگیری و … بپرهیزد.کوشش صحیح در قاعده دوم اخلاقی بودا
تمام گام های فوق، اگر با کوشش و ممارست صحيح پشتیبانی نشود، ممکن است به انحراف کشیده شود و به ضلالت و تباهی بیانجامد. از این رو کوشش صحیح را در راه دور کردن احوال و اعمال شیطانی، که انسان را از نیل به اشراق باز می دارد، به عنوان یکی از مراحل طی طریق ذکر کرده اند.تمرین، مداومت، صبر، ثبات و شجاعت، همگی اراده ی انسان را برای حفظ یافته ها و ملکات خير تقویت میکند. این اراده ی مستحکم است که توفيق او را در ورود به دو مرحله ی بعدی که بالاترین مراحل اشراق است، تضمین می نماید.توجه صحيح در قاعده دوم اخلاقی بودا
گام هفتم یعنی توجه صحیح، در این معنی است که سالک راه حقیقت میبایست اندیشه و دماغ خود را به عادات پسندیده ای منظم دارد و مدتی از اوقات شبانه روز را به تفکر و تعقل و توجه به امور عالیه انسانی و معنوی اختصاص دهد.توجه و حضور و هوشیاری مداوم و محک زدن مستمر خویشتن، مرتبه والایی است که سیر کننده ی طریق را به آخرین و والاترین مرتبه رهایی رهنمون می سازد.مراقبه صحیح در قاعده دوم اخلاقی بودا
گام نهایی در این باب مراقبه ی صحیح است که عالی ترین در سیر سلوک به شمار می رود. این گام انسان را به مرتبه ارهت که متعالی ترین رتبه ی معنوی است ارتقاء می دهد. آنکه بدین مقام متعالی میرسد به آرامش کامل دست می یابد و از دروازه ی مرگ به وادی نیروانا یعنی فنای محض و طهارت و تزکیه کامل می رسد.راه هشت مرحله فوق الذکر در واقع منازل سير سلوک است که سالک را از یک مرحله به مرحله بعد و از منزلی به منزل بالاتر و در نهایت به رستگاری رهنمون میشود. تمام این گام ها و قواعد تشکیل دهنده تعالیم بودا هستند. تعالیمی که امروزه پیروان فراوانی دارد و باعث شکل گیری تفکری با عنوان تفکر بودیزم (بودیسم) شده است.در مقاله ای دیگر به طور مفصل در مورد تفکر بودیزم از گذشته تا امروز سخن گفته ایم و به مخاطبینی که به دنبال آگاهی در این زمینه هستند، توصیه می کنیم حتما این مقاله را مطالعه نمایند.اگر این مطلب را دوست داشتید، با امتیاز دادن به آن از ما حمایت کنید.
[کل: 1 میانگین: 5]