نظام طبقاتی کاست (Castle) یا وارنا (Varna)
ظهور پاراشومارا (آواتار رام تبر به دست) مربوط می شود به تأکید بر نظام طبقاتی کاست Castle، تجویز شده در آیین هندو. این نظام طبقاتی اجتماعی از دیر باز میان این قوم رایج بوده و از مشیات الهی شمرده می شود. لفظ سانسکریت برای این سیستم اجتماعی، وارنا Varna است که از قدیم الایام به تفاوت های اجتماعی نژادهایی که به زبانهای هندوایرانی Indo-Iranian سخن می گفتند و گاه از ایشان با عناوینی چون آریایی و مردم ودایی یاد کرده اند، اطلاق میشده است.اکثر محققین معنی وارنا را «درنگ» دانسته اند و بسیاری معتقدند که مراد از آن رنگ پوست بوده و مربوط به تفاوت های نژادی بین اقوام می شود. به هر تقدیر در نظام وارنا Varma یا کاست، افراد اجتماع به چهار طبقه تقسیم می شوند. برهمن ها Brahmans بالاترین طبقه نظام کاست هستند که از دهان برهما (خدای خلقت) به وجود آمده اند.طبقه بعدی که به کشاتریا Ksatrya یا راجانیا Rajanya موسوم است، طبقه اشراف و سلحشوران میباشد. اینها از بازوان برهما خلق شده اند. وايشيا Vaisya طبقه ای است که مشاغل گوناگونی چون بازرگانی، زراعت و صنعتگری را در بر می گیرد؛ این قشر از رانهای برهما به وجود آمده اند.در پایین ترین مرتبه، طبقه شودرا Sudra قرار دارد که نوکری و خدماتی که سفلی تر از قشر وایشیا است بر عهده این قشر است. گروه دیگری هم که به نجس ها یا هاريجانها موسوم اند در نظام اجتماعی هندو وجود دارد. اینان خارج از نظام کاست قرار دارند و به پست ترین مشاغل چون رفتگری و مقنی گری گمارده می شوند.داستان ظهور آواتار رام تبر به دست (Parasurama)
داستان ظهور آواتار رام تبر به دست (Parasurama) از این قرار است که روزگاری طبقه سلحشوران (کشاتریا) که قدرت نظامی و اجرایی جامعه را در دست داشتند، طمع در مقام و مرتبه برهمنان کردند و بر علیه این طبقه که رهبریت معنوی اجتماع را عهده دار بود، قد برافراشته و به قیام برخاستند.اگر این قیام به پیروزی می رسید، نظام مشیتی اجتماع فرو می ریخت و تزلزل این نظام کاستی، سیر گردش کائنات را دچار خلل مینمود. موبدان، سلحشوران، بازرگانان و کارگران از جای خود خارج می شدند و هریک به امید کسب قدرت، بر دیگری میشوریدند و بذر نفاق در سراسر هستی پراکنده میگشت.پاراشومارا (آواتار رام تبر به دست) از یک پدر برهمن به نام جاماداگنی Jamadagani و مادری از طبقه کشاتریا به نام رنوكا Renuka متولد شد. وی پنجمین پسر خانواده و غيورترین شان بود. قيام سلحشوران علیه برهمنها، پاراشوراما را بسیار آزرده ساخته بود. چندی نگذشت که پدرش جاماداگنی به دست پادشاه کارتاویرا Kartavira از طبقه ی کشاتریا به قتل رسید و قشر سلحشوران قدرت را به دست گرفتند.پاراشوراما بر علیه آنها شورید و با قوای الهی خود تمام مردهای طبقه كشاتریا را از دم تیغ گذراند. در این نبرد خونهای بسیار ریخته شد. بر اساس مهابهارت، پاراشوراما ۲۱ بار زمین را از وجود کشاتریاها پاک ساخت و با خون آنان پنج دریاچه سامانتا را لبریز ساخت. اعتقاد رایج بر این است که بیوه های کشاتریا پس از نابودی مردان شان، با برهمن ها آمیختند و از ایشان باردار شدند و نسل کنونی طبقه سلحشوران از این آمیزش نتیجه شده است.داستان اصل و نسب پاراشوراما (که او هم از پدری برهمن و مادری کشاتر یا به دنیا آمد) موجب ایجاد تحولاتی در سنت مذهبی اجتماعی مردم نواحی جنوبی هند گردید. در سواحل جنوب غربی شبه قاره، گروهی غیر برهمن زندگی میکنند که خود را از سلاله و از نواده های آن گروه از سلحشوران که در جنگ با آواتار رام تبر به دست مغلوب شدند، می دانند. اینها دختران خویش را به عنوان وظیفه ی مذهبی، به رسم هدیه، برای رفع حاجات جنسی در اختیار قشر برهمن قرار میدهند.مهابهارت وجود قشر سلحشور کنونی را چنین توجیه میکند که در طی جنگ خونین پاراشوراما، تنی چند از فرزندان بعضی از شاهان و اشراف پیشین (کشاتریا) در پناه برخی پرهیزکاران در خفا میزیستند. پس از خاتمه نبرد، اینها دوباره خود را ظاهر کردند و طبقه کشاتریای کنونی از اخلاف همین گروهند.اشارات کتاب مهابارات به آواتار رام تبر به دست
کتاب مهابهارت به زندگی خانوادگی عهد کودکی آواتار رام تبر به دست اشارتی کرده است:پدر و مادر پاراشوراما که افرادی مومن و با تقوی بودند زندگی خوش و سعادتمندانه ای را در کنار پنج فرزند خویش سپری می کردند. روزی رنوكا (مادر پاراشوراما ) از جنگلی میگذشت. در راه به سیتراراتا Citrarata خنیاگر بهشتی برخورد. حوریان زیباروی و سیمین بر در اطراف او به رقص و طرب و سر خوشی مشغول بودند.او از بازی و لوندی حوریان به وجد آمد و با خود اندیشید که بازی مشابهی را با شوهرش آغاز کند. همین حال هوس و خیال ناروا آینه ی زلال وجود او را به غبارهای کدرآلود. جماداگنی (پدر رام) که برهمنی پرهیزگار بود در حال ریاضت و مراقبه به احوال همسر واقف گردید و واقعه ای که بر وی گذشته بود به چشم عقل دریافت. زندگی او تا آن زمان چنان کامل و عاری از آلودگی بود که وجود همسری که هوس در وجودش رخنه کرده باشد را تحمل نمی توانست کرد. پس فرزند ارشد را خواست و به او امر کرد که بی درنگ مادر را به قتل برساند. پسر از پدر عذر خواست و گفت که توان اجرای چنان امری را ندارد.امر به فرزندان دیگر حواله شد، ولی هریک به نحوی از انحاء از اطاعت پدر سر باز زدند. سر آخر نوبت به آخرین و پنجمین فرزند خانواده یعنی پاراشوراما رسید. او رو به پدر کرد و گفت: «ای پدر پرهیزگار و بزرگوار، من به حکم وظیفه ی فرزندی ناچار به اطاعت از تو هستم و امر تو را می پذیرم لیکن با یک شرط.»پدر گفت: «شرط تو چیست؟» و آواتار رام تبر به دست با تواضع و احترام چنین ادامه داد: من به مادرم احساس دین می کنم. او هیچگاه گام از دایره عفت برون نگذاشت و در زندگی همواره مطيع شوهر و سرور خود بود. حال که غباری رقیق بر زر وجودش سایه افکنده و تو امر به مرگ او مینمایی، رضایت بده و به نیروی ریاضت خود مقدر دار که مادرم در تولد مجددش پاک و بی آلایش باشد چه مستوجب عقوبت سخت تری نیست.»جماداگنی پذیرفت. پس رام به امر پدر گردن نهاد و مادر را از هستی ساقط کرد. مادر پاراشوراما مجددا متولد شد و زندگی پاک و پرهیزگارانه ای را سپری نمود.به اعتقاد پیروان طريقت یوگا Yoga این داستان نمادین است و تعابیری متفاوت از ظاهر داستان برای آن موجود است. لفظ Renu یا Renuka به معنای نطفه و منی است. پنج فرزند او پنج مرکز بدن هستند و کوچک ترین و مهم ترین این مراکز (مرکز پنجم) در پس پیشانی قرار دارد و نشان چشم باطن است. این مرکز پنجم، همان پاراشوراما است.ذهن و اوهام انسانی که محل بارور شدن تخیلات و ظهور تفکرات شهوانی است به جنگلی تشبیه شده است. شهوت مانع طی منازل و نیل به مراتب عاليه معنوی است، و یک سالک (Yogi) چنانچه دل در گرو این معنی پست داشته باشد، توان تسلط بر خویش را نخواهد داشت و به نور درونی خویش منور نخواهد گردید. تنها پس از نابودی و سوزاندن شهوت است که نطفه فرد به مرکز پنجم یعنی در عمق پیشانی که همان مرکز حضور و اشراق و خلوص است، ارتقاء می یابد.پاراشوراما پس از مرگ پدر به دست پادشاه کارتاویرا ، تحت حمایت و هدایت شیوا (خدای نابودی) قرار گرفت و ایام جوانی را با او سپری کرد. شیوا به او فنون رزم، شمشیر زنی و کمانداری آموخت و تبری نیز به رسم یادگار به او هدیه کرد. (نام پاراشوراما که به معنای رام تبر به دست است نیز از همین رو بر وی نهاده شده).برخورد پاراشوما با رامچندر
پاراشوراما (آوتار ششم) و رامچندر (آوتار هفتم ویشنو ) در یک عصر میزیسته اند ولی رامچندر قدری پس از او ظهور کرد و این دو با یکدیگر در مراسم خواستگاری سیتا (همسر رامچندر ) برخورد داشتند. پدر سینا برای انتخاب داماد، شرط شکستن کمان مهادیو (شیوا) را نهاده بود.کمان مهادیو ، که از استحکام خدایی برخوردار بود، چنان سنگین و استوار بود که هیچ یک از جوانان مشتاق به وصال سیتا، حتی به حرکت دادن آن قادر نبودند. پس از اینکه همگی از بوته آزمایش سرافکنده و نامراد خارج شدند، نوبت به رامچندر رسید. او که از قوای الهی برخوردار بود، کمان شیوا را به یک حرکت از زمین کند و چنان با قدرت چله کشید که کمان با صدایی مهیب شکست و به دو نیم شد.پاراشوراما از شکسته شدن کمان مهادیو به خشم آمد و رامچندر را به مبارزه طلبيد. وی در این مبارزه شکست خورد و در نتیجه کرسی خود را در عالم خدایان از دست داد. آواتار رام تبر به دست با کریشنا (آوتار هشتم در عصر سوم اساطیری) نیز رابطه داشته و شیوه ی به کار بردن سلاح را به وی آموخته است.یکی از متون تانترایی (Kalpa Sutra) به پاراشوراما منسوب است. در عهد او تقویمی تدوین گشت که کولام آندو Kollam Andu نامیده میشود (کولا Kolla نام یکی از کشورهای عهد باستان است که در زیر آب مدفون گردیده و آندو Andu به معنای ریسمان و زنجیر است).این تقویم در حدود ۸۲۴ میلادی مورد استفاده بوده است. تدوین تقویم کولام آندو که بر اساس گردش خورشید است و آغاز سال آن معادل ماه سپتامبر مسیحی می باشد، هنوز در منطقه مالابار Malabar واقع در جنوب غربی هند مورد استفاده قرار میگیرد.اگر این مطلب را دوست داشتید، با امتیاز دادن به آن از ما حمایت کنید.
[کل: میانگین: ]